چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 5 توسط 0 نفر)
نام کتاب :  خاطرات مهلا
نویسنده :محبوبه دهقانی - dehgani کاربرانجمن نودهشتیا
موضوع : اجتماعی، عاشقانه
خلاصه داستان :
 
به نام خدا

شنبه:

امروز از لوازم التحریری سر کوچه‌مون یه دفتر خاطرات خریدم. نمی‌دونم چرا یک دفعه تصمیم گرفتم از امروز خاطراتم رو ثبت کنم! شاید مسخره بیاد، کسی به سن و سال من خاطره بنویسه، شایدم نه! اما به هر حال تصمیمیه که از امروز گرفتم! البته می‌گم سن و سال منظورم این نیست که هیچ کس نمی‌تونه خاطراتش رو بنویسه اما خب، بیشتر دیدم بچه های دبیرستانی خاطره می‌نویسند نه یه دختر بیست و چهار ساله!

از این فکرهای الکی ای که جدیدا تو ذهنمه خسته شدم. به قدری فکرام بی خوده که بعضی وقت ها خیلی احساس حقارت می‌کنم؛ احساس پوچی می‌کنم. این فکرا چه زمانی به سراغم میاد؟ زمانی که با دوستام کنار هم می‌شینیم اونا ازخواستگارهاشون می‌گن؛ اما من حتی یک خواستگارم ندارم که بخوام براشون تعریف کنم. نمی‌دونم چرا و دلیلش چیه؟ آخه من که هیچ مشکل و کم و کسری ندارم؟ نه زشتم، نه بیریختم، نه خانواده بدی دارم و نه هیچ چیز دیگه. نمی‌دونم دلیل اینکه حتی یک نفر هم در خونمون رو نمی‌زنه چیه؟ نکنه واقعا زشتم و خودم خبر ندارم؟ از قدیم گفتن:« هیچ کس نمی‌گه ماست من ترشه! ولی من که هیچ وقت نگفتم خوشگلم، همیشه منتقی بودم. قبول دارم نه خوشگلم نه زشتم، معمولیم، اینکه نمی‌شه ماست شیرینی! می‌شه؟

لینک دانلود

لینک دانلود

پسورد و منبع www.tooptarinha.com

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد