
1- تبسم و خنده
گرمي تبسم و لبخند، كينهها را از بين ميبرد و به روابط انساني تعادل ميبخشد. وقتي ميخنديم، همه چيز به نفع جسم و روح ما پيش ميرود. هنر شاد بودن، مستلزم توانايي خنديدن به مشكلات در كوتاهترين زمان ممكن است.
ما ميتوانيم در خنديدن، كودكان را سرمشق خود قرار دهيم. كودك به طور طبيعي تقريبا به همه چيز ميخندد، گويي ميداند كه يك خنده سير، او را سالم و متوازن نگه ميدارد.
حتي وقتي انسان عميقا غمگين و ناراحت است، بايد هنگام روبهرو شدن با ديگران، خود را شاد نشان دهد و تبسم كند.
بايد صادقانه خنديد و شخصيت خود را نيز در نظر داشت. خنده، آنگاه موثر و درمان بخش است كه به موقع باشد و به شخصيت ديگران آسيب نرساند. خندههاي بيمورد و تمسخرآميز، انسان را غافل ميكند و پرده سياهي بر روي عوامل شاديآفرين ديگر ميكشد.
2- شوخطبعي
بيشك هر كدام از ما در طول زندگي روزمره خويش در شرايطي قرار ميگيريم كه ممكن است كنترل اعصاب و رفتار خود را از دست بدهيم و به گونهاي غيرطبيعي عمل كنيم. زماني كه به شدت عصباني شدهايم و تمام اعضاي بدن ما آماده پرخاشگري است. وقتي كه ترسيدهايم و ترس تمام وجود ما را پر كرده است و جز منبع ترس و فرار از آن، هيچ چيز ديگر را نميتوانيم احساس و ادراك كنيم. آنگاه كه به خاطر از دست دادن يك موقعيت يا هر چيز ارزشمند ديگر كاملا افسرده شدهايم، تمامي اينها موقعيتها و شرايطياند كه ما را رنج ميدهند و هر يك از ما براي رهايي از چنين وضعيتهايي حتما مكانيزمهايي را به كار بردهايم شايد رفتارهاي خاصي را به صورت قالبي فرا گرفتهايم و در مقابل هر نوع محركي پاسخهاي يكسان ارايه ميدهيم. ممكن است در برخي موارد احساس كرده باشيم كه پاسخ ما به يكي از چنين موقعيتهاي رنجآوري قانعكننده يا ارضاكننده نبوده است. آيا به راستي همه واكنشهاي لازم را براي رويارويي با همه موقعيتها فرا گرفتهايم؟ آنها كداماند؟
در بسياري از موارد گفتار نغز و بذلهگويي بهترين پاسخ به شرايط ناگوار و رنجدهنده است. تجربه به اثبات رسانده است كه شرايط ناراحتكننده دايمي نيستند و بعد از اندك مدتي خاصيت رنجآور بودن خود را از دست ميدهند. شايد اين امر بدان علت باشد كه حوادث اتفاق افتاده واقعا به اندازهاي كه فكر ميكرديم آزاردهنده نبودهاند بلكه تفسير ما در آن لحظه چنين بوده است. برخي از روانشناسان اعتقاد دارند كه به جاي اتفاقات بيروني، انديشههاي ما ايجاد نگراني و رنج ميكنند نه آنچه در بيرون اتفاق افتاده است.
به طور كلي بسياري از مسايل و مشكلات زندگي، ظاهرا مهم و تعيينكنندهاند، در حالي كه واقعا اين طور نيست و نبايد آنقدر وجود و ذهن فرد را در كنترل خود بگيريد تا جايي كه همه اعمال و رفتار وي را تحتالشعاع قرار داده، فرصتي براي انديشيدن به مطالب و مسايل ديگر زندگي نباشد.
شوخ طبعي و خوشرويي را ميتوان سادهترين راه آفرينش شادي دانست. شوخي، روح را شاد ميكند و با آفرينش لبخند، انسان و محيط را شادابي و خرمي ميبخشد. خنده، حتي نيمخند و حتي خيال خنده، شگفتي مطبوعي به روح انسان ميبخشد كه غالبا با آرامش اعصاب و سبكي ذهن همراه است.
هر پديدهاي را ميتوان از نگاه و زاويهاي ديگر نيز مشاهده كرد. اگر ذهن ما تنها روي احساس يا رفتاري خاص تمركز كند و تنها همان را ببيند و توان ارزيابي، تحليل و نقد آن را نداشته باشد نتيجهاي جز تلخكامي نخواهد داشت.
نكته:
يك لحظه شادي مانند نورافكني در تاريكي، فضاي تاريك و خسته روح را روشن ميكند و باعث ميشود حتي براي يك زمان كوتاه انفكاكي بين حالات عاطفي نامطلوب و روان انسان به وجود بيايد و در پرتو همين روشنايي و جدايي ميان حالات نامطلوب و روان انسان، فرد بتواند خود را دريابد و پريشاني را از خويشتن دور كند.
اغلب اتفاقات و حوادث پريشانكننده زندگي را ميتوان با روح شوخي و بذلهگويي به اموري قابل تحمل تبديل كرد. اين روحيه كه فرد بتواند هنگام خشم، عصبانيت يا هر موقعيت عاطفي و رنجآور ديگر، لحظهاي توقف كند و با خود شوخي كند يا به خود رفتار و نگرشهاي خود بخندد يك مهارت است مهارتي كه بايد آموخته شود.
3- بوي خوش
در روابط انسانها، بوي خوش، عامل فرحانگيز مهمي است و متقابلا بوي بد، نااميدكننده و باعث افسردگي است. امام صادق (ع) ميفرمايد: ”رسول خدا براي بوي خوش، بيشتر از خوراك خرج ميكرد.“
4- پوشيدن لباسهاي روشن
رنگها، عكسالعملهاي گوناگوني را در انسان برميانگيزند. رنگ روشن، شاديآفرين است. در دين نيز به پوشيدن لباسهاي روشن، توجه زيادي شده است. پيامبر (ص) فرمودند: ”جامه سفيد بپوشيد كه نيكوترين رنگهاست.“
در حال نماز نيز مستحب است كه نمازگزار، لباس سفيد بر تن كند و تاكيد شده است كه پوشيدن لباس سياه در هنگام نماز، مكروه است.
5- خودآرايي
آراستگي ظاهري انسان، عامل مهمي در جذب افراد به كردارهاي پسنديده است. روانشناسي اجتماعي، آراستگي شكل ظاهري را عامل موثري در كارآيي پيامدهي ميدانند. در اسلام، آراستگي ظاهري، امتيازي براي فرد و يكي از نشانههاي ايمان دانسته شده است.
6- تلاش و پرهيز از تنبلي
آيا شما اهل اهمال و دفعالوقت هستيد؟ اگر شما نيز مثل بسياري از آدمها باشيد، پاسخ اين سوال مثبت است. اما اين احتمال هست كه شما نخواهيد با اضطرابات حاصل از زندگي اهمالكارانه سر كنيد. ممكن است بيشتر كارها را در حالي كه ميل به انجامشان داريد به تعويق بيندازيد، و به دلايلي به طفره رفتن و تعلل ورزيدن ادامه دهيد. اين روال مسامحهكاري از جنبههاي بسيار خستهكننده زندگي است. اگر شما به سختي گرفتار اين حالت باشيد كمتر روزي ميگذرد كه نگوييد ”ميدانم بايد آن كار را سامان دهم، اما باشد براي بعد“. گناه اين نقطه ضعف را به سادگي نميتوان متوجه عوامل بيروني دانست. تعلل ورزيدن و ناراحتيهاي حاصله از آن تماما به خود شما وابستگي دارد.
7- سير و سفر
گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظرههاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملل، گذشته از فايدههاي بيشمار مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي ميرهاند و به سلامتي جسم و روان او كمك ميكند.
8- اميد به زندگي
كلمات ”اميد“، ”آرزو“ و ”شايد“ را از فرهنگ لغات خود حذف كنيد. اين كلمات، ابزار به تعويقاندازي كارها هستند. هر وقت اين كلمات وارد ذهن شما ميشوند، جملات تازهاي را جانشين آنها سازيد، مثلا جمله ”اميدوارم كارها رو به راه شوند“ را به جمله ”آن كار را عملي خواهم ساخت“ تبديل كنيد.
فلسفه انتظار در مكتب تشيع، اميدوار ساختن انسانها به زندگي و آينده برتر است. نااميدي، گناهي بزرگ است و از كساني سر ميزند كه با خداوند بيگانهاند و به او كفر ميورزند.
در پايان بايد به يك نكته اشاره كرد: برخي از تعاليم ديني، مانند سفارش به گريه بسيار، عزاداري و ... با سر زندگي و نشاط، ناسازگاري ندارد. گريه از سر عشق به خداوند و يا هراس از عظمت او، نه تنها با افسردگي و دلمردگي نميانجامد، بلكه نيروي معنوي و قدرت روحي را افزايش ميدهد.
منبع:مجله موفقیت - محمدرضا انصاري
- 26 بهمن 1394
- 0 دیدگاه
- 1103 بازدید