دوشنبه 31 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 1 توسط 0 نفر)
ناگهان آیینه حیران شد ؛ گمان کردم تویی
 
ماه پشت ابر پنهان شد ؛ گمان کردم تویی
□□□
مصرعی ناگه نمایان شد ؛ گمان کردم تویی
 
برکه از ماهی فراوان شد ؛ گمان کردم تویی
 
رعد از اعماق جان بانگی چنین مستانه زد
 
آسمان را نور مهمان شد ؛ گمان کردم تویی
 
رهگذاری تازه از این جاده ی خاکی گذشت
 
راهی شهر خراسان شد ؛  گمان کردم تویی
 
صبح جمعه ، پای منبر ، نوحه خوان از آه تو
 
دفترش آیینه باران شد ؛ گمان کردم تویی
 
فالی از حافظ گرفتم ؛ یوسف آمد از سفر
 
کلبه احزان گلستان شد ؛ گمان کردم تویی
 
نیمه های شب من و سجاده و شعری دگر
 
حاصلش دیدار خوبان شد ؛ گمان کردم تویی
 
ماه من از بس که پشت ابر غیبت مانده ای
 
آسمان وقتی درخشان شد ؛ گمان کردم تویی

(( تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)صلوات ))

 · 

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

  • سلام
    این شعر از یه شاعر نوجوانه ؛ حمیدرضا فاضلی.
    اینم منبع شعر:
    http://eradat.ir/showtext.aspx?id=418
    ممنون از لطفتون شکلک

    پاسخ : سلام
    خیلی زیبا بود

    ممنونم از شما

    با درج لینک در سایت منتشر شد

  • سلام
    شعر قشنگی بود...
    این سروده از کیه؟!

    پاسخ : سلام

    متشکرم

    از جای که برداشته بودم هیچ اسمی نبود

  • خیلی زیبا بود شکلکشکلک

    سلام آقای مهندس
    از حضور گرمتون تشکر می کنم شکلک
    اوقاتتون بخیر و شادی

    پاسخ : سلام فرناز خانم گل

    ممنونم از شما

    خواهش می کنم

    سلامت باشید

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد