جمعه 11 خرداد 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما
فصل دوم برنامه محفل ماه مبارک رمضان 1403
« تمام کلیپ برنامه محفل 1403

داستان کوتاه علامه جعفری

علامه جعفری

علامه جعفری در یکی از سخنرانی هایش از قول یکی از دوستانش تعریف می کند که در اوایل سال¬های دهه 50،‌ این شخص خیّر پس از سال ها خدمات اجتماعی،‌ از جمله ساختن مراکز درمانی،‌ مدارس، مساجد،‌ پل و ... در شهرهای مختلف و محروم، روزی به ذهنش می رسد که با این همه کارهای خیر،‌ اکنون مقام شامخ او در پیشگاه خداوند چگونه است؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال، عازم مشهد می شود تا ضمن زیارت امام رضا (ع)،‌ به نتیجه برسد. شخص خیّر عازم مشهد شده و روبروی ضریح مطهّر نیّت می کند که ای امام رضا (ع)،‌ می دانی که برای چه به این جا آمده ام؟ به نحوی توسط یکی از این زوّار به من بفهمانید که مقام من در پیشگاه خداوند چگونه است؟
آن سال ها اطراف ضریح امام رضا (ع)‌ هنوز به صورت جداگانه خانم ها و آقایان درنیامده بود و زن و مرد با هم زیارت می-کردند. ناگفته نماند که در آن ایام نیز همسر برادر این شخص خیّر نیز قرار بوده است که به زیارت امام رضا (ع)‌ مشرّف شود. شخص خیّر می گوید: به محض این که این نیّت از ذهنم عبور کرد،‌ خانمی در حال عبور از مقابل من بود. فکر کردم همسر برادرم است.. او را با نام صدا زدم،‌ ولی او همسر برادرم نبود. آن خانم برگشت و به من گفت: خیلی خری!! 
من از این اتفاق و نیّت خودم خنده ام گرفت،‌ اما وضع بدتر شد. آن خانم دوباره گفت: شک داری؟ به این امام رضا قسم،‌ خیلی خری!!


منبع : http://www.ostad-jafari.com/index.php?lang=fa_IR

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد